تأمین مالی میانمدت و بلندمدت
یکی از مهمترین روشهای افزایش ارزش کلی یک شرکت انتخاب بهترین راه کارها برای سرمایهگذاری، سرمایهگذاری وجوه و تشکیل مناسبترین ساختار سرمایه میباشد.
تأمین مالی به اشکال مختلف صورت میگیرد که عبارتاند از: استقراض، صدور سهام و انباشته کردن سود شرکت. انتخاب بهترین گزینه تأمین مالی حتماً باید با مدنظرگرفتن مخارج تأمین مالی صورت گیرد که در ادبیات مالی از آن تحت عنوان هزینه سرمایه یاد میشود (فاو فرنچ، 1999). وجوهی که به وسیله شرکت کسب میشود باید در جهت یک سرمایهگذاری بالقوه، بازده کافی برای تأمین کنندگان این وجوه ایجاد کند. بازده مورد انتظار تأمین کنندگان منابع مالی یکسان نمیباشد. در جایی که بستانکاران شرکت به دنبال یک نرخ بهره ثابت و مطمئن هستند، سهامداران پذیرفتهاند بازدهی که آنها از شرکت دریافت میکنند بسته به نحوه عمل شرکت متفاوت میباشد (همپتون، 1990). همچنین انتظارات سرمایهگذاران بسته به شرایط سیاسی، اقتصادی، بازده جاری بازار، ریسک بازار، کیفیت و نحوه مدیریت و تعداد دیگری از فاکتورها تغییر میکند. انتظارات و سلیقههای تأمین کنندگان مختلف وجوه نقد باید توسط شرکت شناسایی شود که بتواند به نحو مطلوبی هزینه سرمایه خود را مدیریت کند (کانون، 1976). در واقع هزینه سرمایه عبارت است از حداقل نرخ بازدهی که واحد اقتصادی باید به دست آورد تا بازده سرمایه مورد انتظار سرمایهگذاران تأمین شود.
اگر نرخ بازده سرمایهگذاران یک شرکت از هزینه سرمایهاش بیشتر باشد و این افزایش بازده بدون بالارفتن درجه ریسک صورتگرفته باشد، نتیجه این خواهد بود که ثروت سهامداران افزایش خواهد یافت (مایرز، 1981). بهعبارتدیگر اگر شرکت هزینه سرمایه یا نرخ مورد انتظار سرمایهگذاران را برآورده نسازد، قیمت اوراق بهادار شرکت کاهش خواهد یافت. معمولاً روشهای تأمین مالی در دو گروه تأمین مالی کوتاهمدت و بلندمدت دستهبندی میشوند.
تأمین مالی کوتاهمدت
برای پشتیبانی سرمایهگذاری موقت در داراییهای جاری مورداستفاده قرار میگیرد معمولاً مدیر مالی پس از برنامهریزی سرمایهگذاری در داراییهای جاری و پیشبینی منابع موردنیاز واحد اقتصادی در سال آینده برنامه خود باشد و در مورد شیوه تأمین مالی تصمیمگیری کند. معمولاً برای سرمایهگذاری موقت در داراییهای جاری از وام کوتاهمدت استفاده میشود.
تأمین مالی میانمدت و بلندمدت
در عرصه مدیریت مالی دوره کوتاهمدت معمولاً به بدهیهای مربوط میشود که سررسید آنها در فاصله کمتر از یک سال است. اما اصطلاح تأمین مالی بلندمدت به طور دقیق تعریف نشده است. برخی واحدهای اقتصادی دورهی میانمدت را برای تاریخهای سررسید بیش از یک سال کمتر از ۱۰ سال به کار میبرند. برای برخی اشخاص وام ۸ساله کوتاهمدت و برای برخی دیگر بلندمدت محسوب میشود. ولی بهطورکلی وامهای دارای سررسید بیش از یک تا دو سال بلندمدت نامیده خواهد شد.
مزایای تأمین مالی بلندمدت
1) هزینه بهره بدهی، هزینه قابل قبول مالیاتی میباشد.
2) بازپرداخت بدهی در دوران تورمی ارزانتر تمام خواهد شد.
3) برنامهریزی و کنترل شرکت به واسطه تأمین مالی از طریق بدهی بلندمدت مناسبتر میباشد.
4) با اعمال شرط بازخرید در قرارداد، تأمین مالی شرکت انعطاف پذیرتر میشود. چنین شرطی به شرکت اجازه میدهد تا قبل از سررسید اوراق قرضه، بدهی خود را پرداخت کند.
5) بدهی بلندمدت میتواند ثبات مالی آتی شرکت را حفظ کند، خصوصاً در شرایطی که بازارهای پولی دچار رکود گردد و اخذ وامهای کوتاهمدت مقدور نباشد.
معایب تأمین مالی بلندمدت
1) صرف نظر از سود یا زیان ناشی از عملیات موضوع قرارداد، هزینه بهره بدهیها باید پرداخت شود.
2) معمولاً اصل بدهی باید در تاریخ سررسید پرداخت شود.
3) شرایط قرارداد قرضه ممکن است محدودیتهای زیادی بر شرکت تحمیل کند.
4) ممکن است ریسک شرکت به واسطه خطاهای پیش بینی در عملیات موضوع قرارداد تأمین مالی، شدیداً افزایش یابد.
بدون دیدگاه